زحمتکشان شرناخ قربانى ناسيوناليسم و ناسيوناليسم
نسرين رمضانعلى
حکومت جنايتکار ترکيه روزهای پایانی سال2011 را با قتل عام زحمتکشان شرناخ ثبت کرد. روز 28 دسامبر کاروان کارگران کول بر مرزى مورد تهاجم هواپیماهای ارتش ترکیه قرار گرفت که طى آن دهها نفر قتل عام شدند. در حالی که روزهای آخر سال میلادی میلیونها انسان به استقبال سال نو میرفتند٬ در روستاهای مرزی ترکیه مردمی که زندگیشان از طریق حمل اجناس وارد شده از کشورهای همسایه تامین می شود٬ مورد حمله بمب افکن هاى ارتش و حکومت فاشیست ترکیه قرار ميگيرند که در همان لحظات اول 38 نفر جان باختند و تعدادی زخمی شدند.
اين افراد کارگران گرسنه و مردم زحمتکشى بودند که تنها راه براى سير کردن شکم فرزندانشان را اين شغل پر مخاطره يافته اند. عمده قربانيان اين فاجعه جوانانى بودند که نان آور خانواده بودند و اساسا زندگى بخش عمده اى از ساکنان مناطق مرزى بناچار از طريق حمل کالاهاى مورد نياز بين کشورهاى منطقه تامين ميشود. کول برانى که هر کدامشان سيبلى براى بمب و گلوله ارتشها و نيروهاى نيروهاى دولتهاى مرتجع در ايران و ترکيه و عراق هستند و مرتبا قربانى ميشوند. اين مردم به ناامنى و خطر اين شغل آشنايند اما راهى ندارند. فقر در اين مناطق بيداد ميکند. در این مناطق بیکاری بخصوص در میان جوانان وسيع است و روی آوری نیروی جوان بیکار به کول بری به شغل ثابت مردم محروم مناطق مرزنشین تبديل شده است.
این جنایت ارتش و دولت ترکيه در رسانه ها منعکس و بازتاب داده شد و بخشا توسط احزاب سياسى و حتی دولتهاى غربی محکوم شد. اما دولت اردوغان در مصاحبه ها و سخنرانهایش اعلام کرد که نگهبانان مرزى و نیروی ارتش ترکیه فکر نکرده است که این مردم بیدفاع هستند بلکه احتمال حضور نیروهای مسلح حزب کارگران ترکیه را داده اند! جنایتهای حکومتهای ارتجاعی و سرمایه داری و فاشیستی برکسی پوشیده نیست. دولتهاى منطقه همواره به "بهانه حضور" اين و آن نيرو آدم ميکشند و موشک باران ميکنند و کارشان را "توجيه دفاعى" ميکنند. ماهيت اين دولتهاى مرتجع براى کسانى که نان شان را اين و آن دولت معين نميدهد روشن است و در محکوميت صريح کل اين جنايات مشترک لکنت زبان نميگيرند. اين زحمتکشان قربانى ناسيوناليسم و فاشيسم ترک شدند.
اما اين تمام مسئله نيست. اردوى ديگرى نيز بر تنور اين نفرت ملى و قومى ميدمد. ناسيوناليسم همواره روى خون و "هويت ملى و قومى" حساب ميکند و دکان سياسى اش را از اينراه رونق ميدهد. در این میان نیروهای ارتجاعی ناسیونالیست کرد از فرصت استفاده کرده و در شيپورهاى ناهنجارشان دميدند. گفتند قتل اين مردم با علم به "کرد بودن" شان بوده است! اگر "کرد" نبودند نه محکوميتى ميخواست و نه شيون ناسيوناليستى اينان لازم ميشد. اينها نه به بيکارى گسترده و فقر اين مردم در مناطق مرزى اعتراض دارند و نه به حکومتهاى مرتجع منطقه که مسئول اين اوضاع هستند. آخر خود اين نيروها در همين شکافها زندگى ميکنند و هر بخشى شان نان اين و آن حکومت را ميخورند. لذا تنها ميتوانند روى "هويت قومى و ملى" مانور بدهند٬ بويژه اگر قاتلين جوانان مثلا جلال طالبانى و بارزانى "کرد" نباشند بلکه اردوغان "ترک" يا حکومت اسلامى "فارسها" باشد!
به همين دليل است که از اين مجموعه جريانات به قول خودشان "کردى" در تقابل با کل جنايتهاى بورژوازى و دولتهايشان در منطقه و جهان عليه مردم زحمتکش يک کلمه نمى شنويد٬ اطلاعيه اى نميدهند٬ ولى قتل زحمتکشان در کردستان ميتواند ابزارى باشد در خدمت گرم کردن دکان ناسيوناليسم و قوميگرى عشيره اى! اينها به قتل کارگران و شهروندان معترض در آنکارا و استانبول و زندانهاى ترکيه توسط همان اردوغان و فاشيستها و اسلاميستهاى متفرقه عکس العمل نشان نميدهند٬ رگ "غيرت کردى" شان بلند نميشود٬ چون "ترک" هستند! اينها در مقابل جنايات بارزانى و طالبانى عليه جوانان و زحمتکشان در کردستان عراق خفه و دست به سينه هستند٬ چون دولت سرکوبگر "دولت کردى" است! ناسيوناليسم به همين کثيفى و به همين شناعت است!
زحمتکشان شرناخ از يکسو قربانى ناسيوناليسم و فاشيسم ترک اند و از سوى ديگر ابزار سو استفاده ناسيوناليسم کرد و تبليغات فاشيستى ناسيوناليسم کرد. تبليغات متحجرى که هر جا دستش برسد خون همسايه را ميريزد. در تقابل با اين دو ارتجاع ناسيوناليستى٬ کارگران منطقه بايد از همديگر حمايت کنند و با همبستگى انترناسيوناليستى سدى در مقابل ارتجاع رنگارنگ ناسيوناليستى ببندند. *